۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

حقیقت

حقیقت را پشت دروازه های خیال
جا نهادم
نه از آنرو ...که تلخیش آزارم میداد
که بودنش...
رویایم را برهم میریخت
وآرزویم را بر باد میداد!
اما حقیقت را به باد بخشیدم
که در گذر خویش همگان را هشیار کند!!
اما دلم...آه ... دلم
غمگنانه بر مزارآرزوهای
گریان بود!!!
آخر تفاوت میان حقیقت با حقیقت
بسیار بود
حقیقت من رنجباره ی سنگین روزگاری بود
که کوله بارش را
بدرازای عمر ...بردوش میکشیدم!!
وحقایق... تلخ وشیرین...
در آلبوم یادواره های دیروزم
گاه میخندید گاه تبسمی داشت
گاه نگاهی بود بدون عمق !!!
حقیقت اما ...
عبور لحظه های ممتد عمر بود
که ریزش باران پائیز را بیاد میآورد
آگاه که چتر اندوهم بازنمیشد
تا خیس واژه های درد نگردم!!!

شنبه 24 فروردین 1387

(فرزانه شیدا)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان