حاجت

ای خدا درد دلم را با که گویم

بار دیگر بسته شد درها برویم

بازهم سر کوفتن بر درب بسته

بازهم راهی به پشت در نجویم

بازهم زاری و گریه از ته دل

برهمان ویرانه های آروزیم!

بازهم با اشک تلخ دیدگانم

چهره ی غمدیده را باید بشویم

بازهم باید به صحرای جدائی

یکّه وتنها ، ره دنیا بپویم

تیره گی های دلـــم ‌، پایان ندارد

در پی نوری خدایا ، بی سبب در جستجویم

رنگ شادی را ندیدم ، جز غمی بر دل ندارم

غم فقط چون یار جانی میدود هر دم بسویم

ای خدا با سوز گریه ، پشت درگاهت نشینم

تا که حاجت را نگیرم ، دست ازاین درگه نشویم

دست ازاین درگه نشویم!!!

1362 سروده ی فــرزانه شیــدا

نظرات

جملات کوتاه مشاهیر جهان

پست‌های پرطرفدار