خداوند را در دلها غمگین بجو
هرگز نشود قلبی بی درد و رها باشد
گر بود چنین قلبی از عقل جدا باشد
آنرا که بوّد ,,روحی, غافل نشود از غم
گر روح ندارد او... نامش نبّود ,,آدم,,!!!
گر کودک و گر پیر یست گر مرد ...و یا یک زن
هر دل به مرام خود دارد غم این برزن
اورا که به غهمایش پیوسته فرو رفته
هر دم به خدای خود رنج وغم دل گفته
آری ... شب بیداری از یک دل غمدار است
از غصه بسی دلها غمدیده و بیدار است
اینگونه دلی هر شب دستی بدعا دارد
نجوای دلش هر شب ره سوی خدا دارد
در این گذر شبها هر دل که جلا گیرد
در خلوت تنهائی تقوای خدا گیرد
چون آینه ای گردد آن سینه که غمگین است
آن دل که جلا گیرد دلبسته به آئین است
آئین خداوندی هر دردی وغمی پوشد
بینی که بیکباره دل در ره حق کوشد
هرگز نکند مأوا یزدان بدل جاهل
آن دل که خدا دارد خود بوده دلی عاقل
تدبیر خداوند است قلبی چو شود غمناک
دل میشود از تقوا چون چشمه زلال و پاک
دوشنبه 4 دیماه 1385
فرزانه شیدا
گر بود چنین قلبی از عقل جدا باشد
آنرا که بوّد ,,روحی, غافل نشود از غم
گر روح ندارد او... نامش نبّود ,,آدم,,!!!
گر کودک و گر پیر یست گر مرد ...و یا یک زن
هر دل به مرام خود دارد غم این برزن
اورا که به غهمایش پیوسته فرو رفته
هر دم به خدای خود رنج وغم دل گفته
آری ... شب بیداری از یک دل غمدار است
از غصه بسی دلها غمدیده و بیدار است
اینگونه دلی هر شب دستی بدعا دارد
نجوای دلش هر شب ره سوی خدا دارد
در این گذر شبها هر دل که جلا گیرد
در خلوت تنهائی تقوای خدا گیرد
چون آینه ای گردد آن سینه که غمگین است
آن دل که جلا گیرد دلبسته به آئین است
آئین خداوندی هر دردی وغمی پوشد
بینی که بیکباره دل در ره حق کوشد
هرگز نکند مأوا یزدان بدل جاهل
آن دل که خدا دارد خود بوده دلی عاقل
تدبیر خداوند است قلبی چو شود غمناک
دل میشود از تقوا چون چشمه زلال و پاک
دوشنبه 4 دیماه 1385
فرزانه شیدا
نظرات