۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

رهگذر... آهسته تر

رهــگذر

رهــگذر آهــسته تر ، از کنار من گـذر
راه تو راه من است ،بی تو کو یک همسفر
رهگذر این راه ما ، راه عــشق است و وفا
بُردی از یاد مگر ، تو وفای عــشق ما؟!
دل ســپردم برتو من ، عاشقانه بی ریا
با دلم اکنون بگو ، مانده ام تنــها چرا
چونکه دیدی عاشــقم ، از دلم گشتی جدا
رفتی و با رفتنت ، کرده ای ویران مرا!!
این دل ء بشـــکسته را ، زندگی کرده فنا
عــشق تو مانده بدل ، باز دلتنـگم ترا
روز و شبـــها بگذرد ، زندگی کوته شود
هرکه آمد در جـهان ، خود اسیر ره شود
لیکن آخر بــیوفا ،‌ این ره یاری نبود
رفــتن ودل کــندنت ، ‌‌‌‌راه دلــداری نبود
هــمسفر بودی مرا ، روزگاری با دلـم
ره جدا کردی چرا ؟؟!! خوب من ای یاورم
!! ســروده : فـــرزانه شــــیدا
چهارم فروردین ماه ۱۳۶۰ باز نو یسی ۱۳۸۶ بهمن ماه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان